مطب دندانپزشکی لوندر
Lavender
" لَوِندِر" فضایی است بیرون مرزهای امکان. وی پذیرفته هر آنچه باید را. بدون ذره ای مقایسه با معیارهای خودش از زیبایی و بدون تغییر دادن دنیا؛ و کنار و پا به پای همین باید ها هستی آغاز کرده. هیچ ساختاری را تغییر نداده چرا که فیزیک این گونه است که پابرجاست.
تیم پروژه
خضری
هادی رامی، مریم جلیلی
فاطمه نیک نژاد، یحیی نوش آبادی
سارا شاملو، نسترن فدایی، فروزان وحدتی
اطلاعات کلی
شرح
همواره تفاوت بوده میان آنچه ساخته شده و آنچه خواسته ی ذهن هنرمند است؛ تضاد میان دنیای باید و دنیای مطلوب؛ از دیدگاه فضا که بنگریم، "معماری" تفاوت مورد نظر است. هنرمند روحیست که از آغاز هرگاه رو به سویی کرده محیط را آن گونه که می خواسته دیده و نه آنچه وجود داشته. همواره دنیا را بهتر از هست ها به یاد آورده. شاید داشتن بال دیگر برای انسان رویا شده باشد و شاید ناخداگاه کره ی زمین دیگر رویا ها را شدنی نداند اما هنوز خواب آن را می بیند. هنرمند اما بدون رویا موجودیتی ندارد. وی همواره خواسته و برای تحقق رویاهایش به دنبال راه حل زندگی کرده.
همه و همه در حالیست که کاربر فضا ارتدنتیست است و دنیایش زیبایی لبخندی مطلوب؛ شاید بتوان فرق وی را با دندانپزشک در همان باید و مطلوب دانست. اینکه انسان فقط سلامت باشد با اینکه در اوج خواسته اش از زیبایی باشد.
نیاز طرح و خواسته ی کاربر فضاییست که به عملکرد او بهترین پاسخ را دهد و در محدودیت کالبد موجود کاربری را تامین کند. و بستر طرح محیطی بوده انسان ساخت در حد رفع نیاز های روزانه ی فیزیک و با تمام محدودیت ها؛ واحدی ۱۰۰ متری، با کوتاهی آسمان دنیای انسان ها، دیوارهایی که آنچه در میان گرد آورده اند سهم کاربر است از دنیا.
عملکرد، نیاز، بستر محدود، مصالح، اقتصاد و هر آنچه به فیزیک باز می گردد باز دارنده می شود سر راه معماری و انسان و فضای وی؛ و باید دانست که اجتناب ناپذیر است موانعی که از آن سخن رفت. مانع باید ها و چهارچوب ها و کلیشه ها. مانع می خواهم ها اما نمی توانم ها. اما خیال تا چه حد فریبنده باشد می تواند انسان را از مرز شدنی ها بیرون ببرد.
کرج، خیابان بهشتی، ساختمان پزشکان آرین، واحد ۱۷؛ خلاف عادت، فضا اغواگری است شیرین، با لبخندی دلنشین که نمی دانی پس از آن چه پیش خواهد آمد. بیننده را می کشد و می برد به انتهای زیبایی؛ آنچه به نظر خیال می رسد حقیقت محض فضاست آن گونه که همیشه خواستند باشد و فیزیک با تمام نه هایش، مانع شد.
این بار خواسته ی معماری نمایش زیبایی وعده داده شده است نه آنچه موجود است و نه حتی کافی. معماری “باید” را به عنوان موجود و آنچه نمی توان نادیده گرفت پذیرفته و در کنار آن حرکت کرده است. گاهی به تنهایی نقش ایفا کرده، گاهی به تمامی به باید ها عرصه ی حضور داده و گاهی با وجود و در کنار این کالبد سخت دوگانگی حاضر را به نمایش گذاشته؛ اتفاق سیالی که فضا را شکل داده، به دیواره ها تنیده، عملکرد را شکل داده، کاربر را در فضا هدایت کرده و آن جا هم که نیاز عملکرد صرف بوده به کمرنگ ترین شکل ممکن در همان نقطه به نظاره ایستاده است.
" لَوِندِر" فضایی است بیرون مرزهای امکان. وی پذیرفته هر آنچه باید را. بدون ذره ای مقایسه با معیارهای خودش از زیبایی و بدون تغییر دادن دنیا؛ و کنار و پا به پای همین باید ها هستی آغاز کرده. هیچ ساختاری را تغییر نداده چرا که فیزیک این گونه است که پابرجاست.
هنر در مواجهه با خواسته ی کاربر فضا را اتفاقی یکپارچه دانسته و یک قدم جلوتر از چشمان کاربر هرچه آن لحظه نیاز است تا با او قدم بردارد را پدید می آورد. لبخندی دلنشین می زند و نگاه را با شیرینی تمام به طنازی اش جلب می کند.
محدودیت های فیزیک اما نیاز را تحت تاثیر قرار نداده است؛ وارد محیط که بشود و پشت سر که بگذاردش با گشایشی روبرو می شود که می تواند دقایقی چند را در آن بگذراند، در صورت نیاز فضا پاسخگوی سوالات وی است و زمانش که رسید باز ناخداگاه فضاست که مسیر گذر به عملکرد را به او می نمایاند. ورودی، فضای انتظار، فضای پاسخگویی منشی، اتاق های معاینه، فضاهای خدماتی مورد نیاز همه در مختصاتی قرار گرفته اند که رویای فضاست نه باید های ساختار و کالبد سابق. واحد اداری ذکر شده پیش از " لَوِندِر" فضایی به چشم کوچکتر بوده و از دیدگاه عملکرد با پاسخ به نیازهای عملکردی یک مطب اورتدنسی روبرو بوده است.
فضا موازی با رخداد خود روشنایی را بسته به سطح نیاز شکل داده؛ به بیانی بهتر معماری انسان را آن چنان که خواسته ی خود وی بوده در بر گرفته و همان طور هم روشنایی فضا را تامین کرده است. گویی حال که آنچه باید باشد پدید آمده خود مختصات نور لازم را نیز مشخص می کند. هرکجا تراکم "جرم در بر گیرنده ی انسان " فزون تر شده نور نیز نیاز بیشتری به بودن احساس کرده است.
اکنون؛ شهریور ماه ۹۴ فضا هفت ماه است که در کنار انسان است. حرکت نگاه را در چهره ی کاربران فضا می توان دید. نگاهی که گویی خیال را دنبال می کند اما این بار به خود که می آید همه چیز حقیقت دارد. جذابیتی که وی را دقیقه ها نه تنها به خستگی نرسانده بلکه به این همانی با معماری رسانده است. خیلی ناگهانی من انسان در پیش زمینه ی فضای انتظار" لَوِندِر".