ريشه های ديكانستراكتيويسم در فلسفه، هنر و معماری
اكنون می توان دیكانستراكشن را جزیی لاینفك از تاریخ، تئوری و تجربه معماری دانست. در حدود بیست سال پس از انتشار نخستین كتاب های فلسفی ژاك دریدا، ایده ها و اندیشه های وی توسط معماران و منتقدان معماری مورد توجه قرار گرفت و به مدت یك دهه از اواخر دهه 1980 تا اواخر دهه 1990 با اشتیاقی فراوان در دنیای معماری دنبال شد. مقاله حاضر به تبیین ریشه های «دیكانستراكتیویسم» در فلسفه، هنر و معماری و بررسی تاثیر دیكانستراكشن بر روند دگرگونی های معماری معاصر غرب اختصاص دارد. به این منظور با ارایه بعضی از تعاریف مربوطه، مساله اصلی دیكانستراكشن از طریق ارجاع به ژاك دریدا و مفسران درجه اول آن مورد معرفی و بررسی قرار گرفته است. این امر كه لازمه درك مناسب تسری و كاربرد دیكانستراكشن در معماری است، در ادامه با ملاحظه ای اختصاصی آن در هنر و معماری، ریشه ها و پشتوانه های هنری و معماری دیكانستراكتیویسم با ارایه نمونه های مرتبط دنبال می شود. در نسب شناسی دركانستراكتیویسم تعدادی از جنبش ها و گرایشات هنری و معماری اوایل قرن بیستم شامل «دادائیسم»، «دستیل» و «كانستراكتیویسم» در ارتباطی بلافاصل قرار دارند. لذا نمونه های معرفی شده با استفاده از روش یا مقایسه ای مبین همین واقعیت می باشند. در خاتمه مطالب، نكاتی در جمع بندی و در انتهای مقاله، مجموعه یادداشت ها و فهرست كامل منابع ارجاع شده در متن ارایه شده اند.
(1.3 مگابایت) دانلود مقالهمشخصات مقاله
مسابقات
جوایز
نشریات